English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6798 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anarthritic U علاج نقرس دوای نقرس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gout U نقرس
anarthritic U ضد نقرس
podagra U نقرس
gouty U نقرس دار
podagric U بیمار نقرس
chiragra U نقرس دست
goutiness U ابتلا به نقرس
coxarthritis U نقرس گرده
to be troubled with gout U مبتلابه نقرس بودن
nostrum U دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
aborticide U دوای جنین کش دوای سقط جنین
remedies U علاج
remedying U علاج
cureless U بی علاج
remedied U علاج
cured U علاج
remedy U علاج
vomitive U دوای قی
cures U علاج
cure U علاج
heal all U دوای عام
acology U علم علاج
irremediableness U علاج ناپذیری
medicative U علاج بخش
curability U علاج پذیری
hepatica U دوای جگر
incurability U علاج ناپذیری
remediless U علاج ناپذبر
roborant U دوای مقوی
rubefacient U دوای محمر
remediable U قابل علاج
snake oil U دوای ضدزهرمار
suppository U دوای مقعدی
operable U قابل علاج
vermicide U دوای ضد کرم
diuresis U دوای مدر
bootless U بی مصرف بی علاج
curative U علاج بخش
adjuvant U دوای ممد
agrimony U دوای جگر
developers U دوای فهور
incurable U علاج ناپذیر
developer U دوای فهور
anodyne U دوای مسکن
antiseptics U دوای ضد عفونی
antiphlogistic U دوای ضد ورم
curable U علاج پذیر
antiseptic U دوای ضد عفونی
metol U دوای فهور فیلم
ischuretic U علاج حبس پول
incurably U بطور علاج ناپذیر
overdose U دوای زیاد خوردن
azoth U علاج کلیه دردها
agglutinate U دوای التیام اور.
consolidant U دوای التیام زخم
panacea U علاج عام اسقولوفندریون
antasthmatic U دوای تنگی نفس
antacid U دوای ضد ترشی معده
panaceas U علاج عام اسقولوفندریون
fixer U دوای ثبوت عکاسی
heal all U دوای همه درد
overdoses U دوای زیاد خوردن
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
galenical U دوای نباتی داروی جالینوسی
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
electuary U معجون خمیردارو دوای قندی
allheal U دوای عام سنبل الطیب
contra indicate U راه علاج راجوردیگرنشان دادن
collyrium U دوای قطره برای چشم
acute dose U دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
The remedy may be worse than the disease. <proverb> U گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
quacks U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
quack U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
quacked U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
placebo U دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
placebos U دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
water cure U علاج بااب معالجه بااب
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com